سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خب دوستان می دونم که برای این قسمت زیاد صبر کردین ، ببخشید شرمنده آخه یه مشکلاتی واسم پیش آمده بود . 

 

 

 

 

 

خب حالا بریم سر داستانم. پس بریم ادامه مطلب:

 

 

 

 

 

 

 

خب دیگ نوبت این بود که ماریا به یه قرار شام  یا نه، شایدم به دو تا قرار شام دعوت شه. بعله درسته.

خلاصه جمعه شد و موقع این بود که جاش و پیتر حاضر شن و برن به طرف آموزشگاه. جاش ساعت 7:00 صبح پاشد و پیتر هم درست بعد از او.جاش رفت تا صبحانه رو بیاره و آماده کنه(آخه این همیشه کار او بود) و پیتر گفت : هی پسر منم میرم یه دوش بگیرم . جاش گفت : خیلی خوب، منم بعد از تو میرم. الان فعلا بساط صبحانه رو آماده می کنم . 

پیتر بعد از دوش گرفتن آمد سر میز . جاش گفت: پس منم میرم دوش بگیرم. پیتر گفت : مگه صبانه نمی خوری؟یعنی چی؟

جاش گفت :نه...... تو حمام بودی خوردم. بعد رفت تا دوش بگیره . 

بعده یه ربع جاش هم بیرون اومد. 

جاش و پیتر حاضر شدن و رفتن تا سوار موتور شن و برن کلاس.

تو کلاس ، بعضی از دخی ها که خیلی تیز بود متوجه علاقه این دو پسر به ماریا شدن ، بعد واسه این که یخدی بخندن ، یه طوری کردن که جاش پیش ماریا بشینه.خخخخخخ از دست این دخملا.

جاش وقتی دید پیش ماریا نشسته شد این جوری:دهنم آب افتاد و پیترو می گین؟ هههههه داشت آتیش می گرفت . این جوری :  عصبانی شدم! انقد حرص کرد که ......

بعله تا آخر کلاس جاش همین جوری به دخیمون نیگا می کرد : دهنم آب افتاد دهنش آب افتاده بود . حالا پیتر :زبون

آره دیگ دخملا هم که هیچ شدن این جوری: خیلی خنده‌دار بعد توقع داشتن که جاش این جوری کنه :بووووس ولی نه دیگ .

آی خدا دلم واسه پیتر می سوزه، بیچاره داشت می مرد از حسادت . خوبه نمدونه جاش ماریا رو دوس داره نه که هیچ ......

وقتی خونه رسیدن جاش عین این دیوووووونه ها شده بود :گیج شدم پیتر هم که ......آره انقدر حال گیری بود که یادشون رفت ماریا رو دعوت کنن. چه اوضاییه ها، آدم خندش میگیره.

من موندم معلمه چرا حالیش نمیشه؟یعنی چی؟من فک کنم معلمه یکم : قاط زدم این جوریه.آره خب این دنیایه این دو تا پسله دیگ . 

 

 

 

 

 

موقع شام پیتر این جوری بود قابل بخشش نیست . بسکم این پسر حرس کرد امروز ولی جاش هیچی حالیش نبود چون فکر این ماریایه بود این جوری : دوست داشتن . 

پیترم که قلبش شکسته بود :دلم شکست . آره ، خب باشه ادامش واسه بعدا بزا مزش نره. 

پس فعلا بای.دوست داشتن

همه تونو دوس دارم.






تاریخ : سه شنبه 93/6/4 | 7:53 عصر | نویسنده : کارول | نظرات ()
لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید
.: Weblog Themes By SlideTheme :.


قالب وبلاگ

چت روم

هدایت به بالا

کد هدایت به بالا

کد موس فانتزی

SongText.in
song code
تصاویر زیباسازی نایت اسکین