سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اینم از ادامه:پیتر می خواست بره .جاش گفت : پیتر تو نمی خوای ثبت نام کنی ؟؟پیتر گفت : نه .من دوست ندارم جاش گفت :خب اگه دوس نداری....باشه.و خداحافظی کرد.پیتر خواست بره که درس همون موقع ...یه دخمل خوشمل آومد تو.وای خوشمل چیه؟؟؟؟خشلش خوشمل دهن جفتشون از خوشگلی دخیه وا موند.هر دو چند ثانیه ای نگاشونو دوختن رو دخیه.بعد پیتر یهو گفت:منم میام ثبت نام کنم.خخخخخخخخخ این دخمل چه میکنه؟؟؟تو کلاس نگا شون رو از دخمله که اسمش ماریا بود بر نداشتن.پس که این بشر خوشگل بود.اصن نفهمیدن استاده چی میگه؟؟بعد کلاسم که ...بعله بازمه همه حواسشون به دختره بود.خونه رفتن...این ور رفتن ...اون ور رفتن حواسشون به اون بود اصن قیافه دختره جلو چششون بود برای اولین بار سر ظرف شستن دعوا نکردن.صبم هر دو زود زود پا شدن این از جاش بعید نبود ولی از پیتر چرا.بعد تصمیم گرفتن تو جلسه بعدی ،آخر ساعت او رو واسه شام دعوت کنن.خلاصه جلسه بعدی زبان فرا رسید و ...منتظر ادامه داستانم باشین.






تاریخ : سه شنبه 93/5/28 | 10:2 عصر | نویسنده : کارول | نظرات ()
لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید
.: Weblog Themes By SlideTheme :.


قالب وبلاگ

چت روم

هدایت به بالا

کد هدایت به بالا

کد موس فانتزی

SongText.in
song code
تصاویر زیباسازی نایت اسکین